• خطبه ها
  • اشارت به حوادث بزرگ
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

اشارت به حوادث بزرگ

 (138) (و من خطبة له ( عليه ‏السلام  )) يومئ فيها إلى ذكر الملاحم‏ يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى وَ يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ  

« 425»

(منها)حَتَّى تَقُومَ الْحَرْبُ بِكُمْ عَلَى سَاقٍ بَادِياً نَوَاجِذُهَا مَمْلُوءَةً أَخْلَافُهَا حُلْواً رَضَاعُهَا عَلْقَماً عَاقِبَتُهَا أَلَا وَ فِي غَدٍ وَ سَيَأْتِي غَدٌ بِمَا لَا تَعْرِفُونَ يَأْخُذُ الْوَالِي مِنْ غَيْرِهَا عُمَّالَهَا عَلَى مَسَاوِي أَعْمَالِهَا وَ تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفَالِيذَ كَبِدِهَا وَ تُلْقِي إِلَيْهِ سِلْماً مَقَالِيدَهَا فَيُرِيكُمْ كَيْفَ عَدْلُ السِّيرَةِ وَ يُحْيِي مَيِّتَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ  

« 426»

(منها)كَأَنِّي بِهِ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ فَعَطَفَ إِلَيْهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ وَ فَرَشَ الْأَرْضَ بِالرُّءُوسِ قَدْ فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ وَ ثَقُلَتْ فِي الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ بَعِيدَ الْجَوْلَةِ عَظِيمَ الصَّوْلَةِ وَ اللَّهِ لَيُشَرِّدَنَّكُمْ فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا قَلِيلٌ كَالْكُحْلِ فِي الْعَيْنِ فَلَا تَزَالُونَ كَذَلِكَ حَتَّى تَئُوبَ إِلَى الْعَرَبِ عَوَازِبُ أَحْلَامِهَا فَالْزَمُوا السُّنَنَ الْقَائِمَةَ وَ الْآثَارَ الْبَيِّنَةَ وَ الْعَهْدَ الْقَرِيبَ الَّذِي عَلَيْهِ بَاقِي النُّبُوَّةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الشَّيْطَانَ إِنَّمَا يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ لِتَتَّبِعُوا عَقِبَهُ .  

« 427»


جزء سوم دنباله باب خطب مقدمه مترجم نهج البلاغه روشن كننده تاريكى ‏ها و راهنماى گمراهان و سر مشق پرهيزكاران است، هر خردمند دانش پژوهى پس از تأمّل و انديشه در آن تصديق و اعتراف مى‏نمايد كه اين كتاب مقدّس (بعد از قرآن كريم و سخنان حضرت خاتم النّبيّين صلّى اللَّه عليه و آله) برترين كتابها و در جهان بى مانند است، و سزاوار است كه مورد مطالعه جميع افراد بشر قرار گيرد، زيرا دنيا خالى از فتنه و فساد نگشته و مردم آسايش و راحتى و سيادت بدست نمى ‏آورند مگر هنگامى كه در گفتار و كردار از روش امير المؤمنين (عليه السّلام) پيروى نمايند، و اين سخن را نه بس من بنده (نيازمند لطف و عنايت آن بزرگوار) مى ‏گويم، بلكه هر با انصاف مطّلعى (اگر چه مسلمان يا شيعى مذهب نباشد) معترف بوده و باور دارد باينكه سر چشمه علوم و معارف حضرت علىّ (عليه السّلام) است كه بعد از پيغمبر اكرم صلاح و فساد هر امرى را تا آخر دنيا دانسته و بيان فرموده، و نمونه از گفتار و كردارش را سيّد شريف رضىّ (رضوان اللّه عليه) در اين كتاب شريف گرد آورده است، و صاحبان علم و دانش مى ‏دانند كه همين اندازه از گفتار و كردار امام (عليه السّلام) براى رسيدن به سيادت و سعادت دنيا و آخرت كافى است، و بهمين جهت علماء و دانشمندان پيشين (رحمهم اللّه، چنانكه محدّث نورى عليه الرّحمة در كتاب مستدرك الوسائل بيان كرده) اين كتاب مقدّس را أخ القران تعبير فرموده ‏اند يعنى همان طورى كه قرآن كريم كتاب آسمانى است و خداوند متعال براى اصلاح بشر به زبان پيغمبرش حضرت مصطفى (صلّى اللَّه عليه و آله) بيان فرموده‏  

ص424

نهج البلاغه هم كتابى است كه سخنان آن از منبع علم الهى تراوش كرده و به زبان باب مدينه علم علىّ (عليه السّلام) جارى گرديده است، پس بر همه واجب است اين كتاب را (كه تا كنون دو جزء آنرا نشر داده و اكنون بحول و قوّه الهى شروع بجزء سوّم نموده‏ايم) مورد مطالعه و دستور زندگانيشان قرار دهند، أللّهمّ اهدنا إلى سواء السّبيل فإنّك حسبنا و نعم الوكيل.

از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است كه در آن به پيش آمدهاى سخت (و بظهور قائم منتظر-  عجّل اللّه فرجه) اشاره مى ‏فرمايد: قسمت أول خطبه (چون امام منتظر از پس پرده غيب بيرون آيد) (1) هواى نفس را به هدايت و رستگارى بر مى ‏گرداند (گمراه شدگان را براه راست مى‏برد) زمانيكه مردم هدايت را به هواى نفس تبديل كرده باشند (از شريعت محمّديّه دست شسته خواهش نفس را پيروى نمايند) و رأى را بقرآن بر مى‏گرداند (مردم را از بكار بستن انديشه‏ هاى نادرست نهى و برجوع بقرآن وا مى ‏دارد تا بدستور كتاب خدا رفتار نموده و مخالف آنرا دور اندازند) زماني كه مردم قرآن را به رأى و انديشه (خود) مبدّل كرده باشند (از قرآن چشم پوشيده امور را طبق انديشه نادرست خود انجام دهند).  

ص425

قسمتى دوم از اين خطبه است (كه به فتنه‏ هاى نزديك ظهور امام زمان «عليه السّلام» اشاره مى ‏فرمايد): (پيش از ظهور حضرت-  أرواحنا فداه-  تباهكاري ها خواهد شد) (2) تا اينكه جنگ و خونريزى سخت به (آيندگان از) شما رو آورد، بطوري كه (چون شير درنده خشمگين) دندانهايش را آشكار گرداند (جنگهايى كه واقع مي شود آماده نابود كردن همه است، و يا شترى ماند) داراى پستان هاى پر از شير كه (آن جنگ مانند پستان شتر پستان هايش پر از شربت مرگ است) نوشيدن شير آن (در اوّل امر به كام كساني كه وارد كارزار مي شوند و اميد فتح و فيروزى دارند) شيرين است و در آخر كار (كه زد و خورد و كشتن و كشته شدن و مصائب آن همه را فرا خواهد گرفت) تلخ و بد مزه (رنج آور) است. (3) آگاه باشيد (آنچه خبر مى‏ دهم) در فردا (پس از اين) واقع خواهد شد و بزودى فردا با چيزي كه نمى ‏شناسيد (از آن خبر نداريد) مى ‏آيد، حاكمى از غير طايفه پادشاهان (امام عصر عليه السّلام) كار گردانان آنها را به بدى اعمال و كردارشان بازخواست مى نمايد، و زمين پاره‏ هاى جگرش را براى او بيرون خواهد آورد (تمام كانها از طلا و نقره و غير آنها هويدا شده در دسترس آن حضرت قرار مى ‏گيرد)  

ص426

و كليدهايش را تسليم آن بزرگوار مى ‏نمايد (همه شهرها بتصرّف او در مى‏ آيد) (4) پس عدالت و دادگسترى در روش مملكت دارى را بشما مى‏ نمايد، و (قوانين) متروك شده از كتاب و سنّت را زنده مي كند (احكام قرآن و سنّت پيغمبر اكرم را اجراء مى‏ فرمايد). قسمتى سوم از اين خطبه است (كه ظاهرا اشاره بخروج سفيانى مى‏ باشد، چنانكه شارح خوئى-  رحمه اللّه-  در شرح خود از علّامه مجلسى «طاب ثراه» نقل كرده، ولى بيشتر شرّاح گفته‏ اند: اشاره است بفتنه و خونريزى عبد الملك ابن مروان كه چون بخلافت رسيد از شام براى جنگ مصعب ابن زبير كشنده مختار ابن ابى عبيده ثقفى به كوفه رفت، در مسكن كه از جمله نواحى كوفه بود بهم برخوردند، و مصعب كشته شد و در شهر كوفه مردم با او بيعت كردند، آنگاه حجّاج ابن يوسف را براى جنگ عبد اللّه ابن زبير به مكّه فرستاد، حجّاج در مكّه عبد اللّه را بقتل رسانيده‏  

ص427

و خانه خدا را با منجنيق خراب نمود، و بسيارى را بكشت و بر مسلمانان مسلّط شده ساليان دراز انواع ظلم و ستم را بايشان روا داشت، امام عليه السّلام از ستمگرى او خبر مى ‏دهد): (5) مانند آنست كه من او را (عبد الملك را) مى ‏بينم در شام بانگ مى‏ زند (لشگر گرد آورده) و با پرچم هايش در اطراف كوفه مى‏ گردد (عراق را بتصرّف آورده) و باهل آن ديار رو مى ‏آورد مانند رو آوردن شتر سركش بد خو، و زمين را از سرها فرش مى ‏نمايد (بسيارى را بقتل مى ‏رساند) و دهانش (چون درندگان براى دريدن) گشاده، و گامش در زمين سنگين مى ‏باشد (سپاه بسيار دارد) جولان او دور و دراز و حمله‏اش سخت مى ‏گردد (شهرهاى دور را تصرّف نموده به بيدادگرى دست مى ‏زند، چنانكه حجّاج امراء و سردارانى بديار دور دست مانند خراسان و كابل و تركستان فرستاد و بسيارى از مردم را كشت) (6) سوگند بخدا (آيندگان) شما را در اطراف زمين (شهرها و دهات) مى‏ پراكند تا اينكه بر جا نماند از شما مگر اندكى مانند سرمه در چشم، پس سختى و بيچارگى (فرزندان شما از دست بنى اميّه) همواره برقرار خواهد ماند تا اينكه بر گردد بسوى عرب عقل هاى پنهان شده ايشان (عبّاسيان روى كار آمده از روى فكر و انديشه با كمك ايرانيان بنى اميّه را از بين ببرند) پس (7) (اگر بخواهيد در هيچ عصرى مسئوليّت متوجّه شما نباشد و از فتنه و فساد رهائى يابيد) سنّتها و راههاى پاينده و بر قرار و نشانه ‏هاى آشكار (قرآن و سنّت) و پيمان نزديك را كه اتمام نبوّت بر آن استوار است (امام بحقّ و جانشين پيغمبر اكرم را) راهنماى خود گردانيد، (8) و بدانيد كه شيطان راههاى (فريب) خود را براى شما آسان مى ‏نمايد تا بجاى قدمش گام نهاده از او پيروى كنيد (آسايش را از دست داده در دنيا و آخرت مبتلى و گرفتار باشيد).